English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2307 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ameliorator U بهتر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
better U بهتر
so much the better for me U بهتر من
the more better the best U بهتر
better than U بهتر از
ameliorative U بهتر شونده
above rubies U بهتر از یاقوت
amelioration U بهتر شدن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
preferably U بطور بهتر
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorate U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
the best of all U از همه بهتر
ameliorating U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
modifies U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorates U بهتر کردن
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
out act U بهتر انجام دادن از
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
outplay U بازی بهتر از حریف
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
he works better U او بهتر کار میکند
it was no better U هیچ بهتر نبود
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
the better plan is to U بهتر این است که .....
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
modification U بهتر کردن مدل
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com